جناس
جناس: یکسانی و همسانی دو یا چند واژه در واجهای سازنده را گویند، اگر معنی متفاوتی داشته باشند. در دو کلمه همجنس گاه جز معنی هیچ گونه تفاوتی ندارند و گاه علاوه بر معنی، در یک مصوت یا صامت با هم متفاوتاند. به دو کلمه هم جنس یا هممعنی که در یک مصراع یا بیت به کار میرود، ارکان جناس گویند. ارزش جناس به موسیقی و آهنگی است که در سخن میآفریند و زیبایی جناس در گرو پیوندی است که با معنی سخن دارد. جناس در شعر و نیز در نثر به کار میرود.
جناس تام یکسانی دو واژه در تعداد و ترتیب واجهاست؛ جناس تام بر موسیقی درونی مصراع یا جمله میافزاید؛ مانند:
بردوختهام دیده چو باز از همه عالم تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است
در این مثال واژه « باز» دو بار به کار رفته است؛ باز اول به معنی پرنده شکاری و باز دوم به معنی گشاده است.
انواع جناس:
جناس ناقص حرکتی: یکسانی دو یا چند واژه در صامتها و اختلاف آنها در مصوتهای کوتاه است. تکرار صامتها، موسیقی درونی مصراع را پدید میآورد؛ مانند:
شکر کند چرخ فلک، از مَلِک و مُلک و مَلِک کز کرم و بخشش او، روشن و بخشنده شدم
در بیت بالا، سه واژه « مَلِک، مُلک، مَلَک» به کار رفتهاند، صامتهای هر سه واژه یکسان اما مصوتهای کوتاه آنان و همچنان معنی شان با هم متفاوت است.
جناس ناقص اختلافی: اختلاف دو کلمه در حرف اول، وسط یا آخر است. جناس میان دو واژه آنگاه جناس ناقص خوانده میشوند که اختلاف آنها بیش از یک حرف نباشد. برای نمونه:
بدان گه که خیزد خروش خروس ز درگاه برخاست آوای کوس
در این مثال، دو کلمه «خروش» و «خروس» در کنار هم آمدهاند، آخرین صامت دو کلمه با هم متفاوت است. هماهنگی این دو واژه در بقیه صامتها و مصوتها و هماهنگی حرف اول آنها با «خیزد» از عوامل آفرینش موسیقی در مصراع اول است. این جناس در کتب سنتی، به تفکیک اختلاف در حرف اول، وسط و آخر، جناس مضارع، لاحق و مطرف نامیده میشده است.
جناس ناقص افزایشی: اختلاف دو واژه است در معنی و تعداد حروف، این نوع جناس در کتب سنتی جناس زاید یا مذیّل نامیده میشده است. در جناس ناقص افزایشی، افزایش ممکن است در حرف اول، وسط و آخر رخ دهد. مانند:
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند همدم گل نمیشود، یاد سمن نمیکند
در این بیت، واژه «چمان» یک حرف بیشتر از «چمن» دارد. این حرف در وسط آن افزوده شده است. همسانی سه صامت دیگر در این دو واژه و همراهی چمان و چمن با کلمه «چرا» در آفرینش موسیقی درونی نقش داشته است.
جناس تام : آن است که دو کلمه در بیتی بیاید در خط و تلفظ یکسان باشند، اما دو معنی متفاوت داشته باشند. مانند : شیر (به معنی شیر خوردنی، شیر حیوان، شیر آب).
«بهرام گه گور میگرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت». گور اول به معنی گورخر و گور دوم به معنی قبر است.
جناس زاید: جناسی است که یکی از کلمات متجانس نسبت به دیگری، حرفی در آغاز یا وسط یا آخر اضافه دارد. پس بر سه نوع است:
"مختلف الاول(مطرف)، مختلف الوسط، مختلف الاخر(مذیَّل)"
شرف مرد به جود است و کرامت به سجود
هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود
جناس مرکب: جناس مرکب یا مرفوّ(رفو شده) از اقسام جناس تام است و بر دو نوع است: مفروق و مقرون:
1. مفروق: دو کلمه متجانس، همه جا(هموزن) هستند اما اختلاف در تکیه دارند.
گرچه خود این پایه ی بی همسریست
پای مرا هم سر بالاتریست
نظامی
2. مقرون: هر دو کلمه متجانس مرکب باشند در این صورت بدان جناس مقرون گویند.
قوم گفتندش که ای خر! گوش دار
خویش را اندازهی خرگوش دار
مولوی
علمی که ز ذوق شرع "خالی" است
"حالی" سبب سیاه حالی است
سنایی
جناس لاحق: اگر تمام دو کلمه متجانس یکی باشد، جز یک حرف در اول و یا وسط، آنرا جناس لاحق گویند مثل زندان و خندان
بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا
مولوی
درشت است پاسخ ولیکن درست
درستی درشتی نماید نخست
ابو شکور بلخی
جناس لفظ: این نوع جناس در مقابل جناس خط است یعنی کلمات متجانس در تلفظ یکی و در نگارش متفاوت باشد مثل خوار و خار:
که کمتر کس ار جنگ را خاستی
درآورد گه لشکری خواستی
اسدی طوسی
جناس مکرر(مزدوج): دو کلمه متجانس را در آخر سجع های نثر یا در آخر ابیات کنار هم بیاورند:
هست شکّربار یاقوت تو ای عیار یار
نیست کس را نزد آن یاقوت شکّربار، بار
معزی
جناس اشتقاق(اقتضاب): در این نوع جناس کلمات متجانس در مصوت بلند با یکدیگر فرق دارند که این نوع جناس موسیقایی ترین نوع جناس است. مثل یاری و یارا
مرا ز انصاف یاران نیست یاری
تظلم کردنم زآن نیست یارا
خاقانی
جناس در کلام:
انواع جناس که تاکنون بررسی شد همه در سطح کلمه بود، اما روش تجنیس در سطح جملات یک مصداق بیشتر ندارد و آن وقتی است که تمامی یا اکثر کلمات دو جمله یکسان و یک یا دو مورد آن جناس تام باشد. در این صورت وجه تشخیص، تکیه و آهنگ کلام است:
چون ازو گشتی همه چیز از تو گشت
چون ازو گشتی همه چیز از تو گشت
مولوی
قلب:
قلب نیز جزء صنعت جناس است. قلب در لغت به معنی واژگون کردن و مقلوب به معنی واژگونه است. در فن بدیع، آوردن کلماتی است که حروف آنها مقلوب یکدیگرند. که این صنعت با درهم آمیختگی واکهای کلمات به وجود میآید؛ مثلا د کلمه ی(رقیب و قریب ـ رحیم و حریم). صنعت قلب در بدیع اهمیت زیادی دارد و دلیل قدرت و توانایی شاعر و ادیب است، اما شرط اصلی در محاسن و زیبایی، آن است که فصاحت و بلاغت را رعایت کرده و معنی را فدای الفاظ نکرده باشند.
اقسام قلب:
قلب بعض: اگر جابجایی حروف در بعضی کلمات باشد قلب بعض نامیده میشود:
جنٌت رقمی ز "رتبت" اوست
تبّت اثری ز "تربت" اوست
رشید وطواط
دایه ی ابر بهاری را فرموده تا "بنات" "نبات" در مهد زمین بپرورد. قلب بعض موسقایی ترین انواع قلب است. اوج ادبی بودن قلب بعض وقتی است که جنبه ی کنایی پیدا کند، یعنی با کمک قلب باید به مقصود شاعر پی برد.
دیو "رجیم" آن که بود دزد بیانم
گر دم طغیان زد از هجای صفاهان
خاقانی
که مقصود شاعر قلب رجیم یعنی مجیر(مجیرالدین بیلقانی) است.
قلب کل: اگر در کلمات مقلوب، جابجایی در همه حروف باشد، به طوری که حروف در دو کلمه وارونه یکدیگر باشند.
شعر و عرش و شرع از هم خاستند
تا که عالم زین سه حرف آراستند
عطار
قلب کامل یا مستوی: اگر تمام عبارات نثر یا نظم طوری باشد که چون از حرف اول یا از آخر به اول بخوانیم هر دو یکی گردد و این نوع قلب هیچ گونه ارزش موسیقیایی ندارد؛ زیرا ذهن تا این حدود متوجه این عکس نمیشود و چندا مثالی در ادبیات ندارد.
شکر به ترازوی وزارت برکش
و یا این مصرع: شو همره بلبل به لب هر مهوش
قلب مجنّح: مجنح در لغت به معنی مرغ بالدار، وقتی است که دو کلمه مقلوب یکی در صدر بیت و دیگری در عروض آن قرار گیرد.
"حور بر یاد جمال تو روان بخشد روح"
یا اینکه دو طرف بیت باشد
میغ از کف دست تو شود تیره که بحر است
بحر از سر کلک تو شود طیره که غیم است
قلب ملحق: شبیه قلب مجنح است به جز اینکه قلب مجنح در تمام کلمات رخ می دهد یعنی(مقلوب کل )، اما قلب ملحق در بعضی کلمات یعنی(مقلوب بعض).
بحر خون پیدا شود از هر طرف
ز ابر تیغ همچو آبت، گاه حرب